طنز فال حافظ
تعبیر طنز فال حافظ
در این مطلب تعابیر طنز از فال حافظ را برایتان به شیوه ای متفاوت اورده ایم.
در ادامه مطلب می توانید تمامی این تعابیر را مشاهده نمایید
الا یا ایهالساقی ادرکاسا وناولها، که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
ای صاحب فال عشق فقط شماره دادن و اس ام اس و زنگ زدن نیست.این خیال باطل را از ذهن دور کن
که براحتی دل نهادن می توانی ازدواج کنی با او.خونه و ماشین و خرج مراسم را از کجا می آوری؟تو اگه قبض موبایلتم بدی هنر کردی.
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا، دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
این همه دلتو میدی به این و اون. با همه بچه محلاتون دوستی. با نصف جوونای شهرتون که نه استانتون تیریپ لاو ترکوندی…
دردا که راز پنهانت آشکار میشه و بلاخره یه روز گندش درمیاد… خجالت بکش!! اینکارا رو ول کن و بچسب به زندگیت، روزی
که رسوا شدی و بابات با لگد از خونه انداختت بیرون نیای بگی به من پناه بده ها… از ما گفتن بود
رواق منتظر چشم من آشیانه ی توست، کرم نما و فرود آ که خانه، خانه ی توست
چی چیو خانه خانه ی توست؟؟؟ خانه ی باباته!! هروقت خودت خونه گرفتی از این غلطا هم بکن
کار خلاف میکنی به کنار، چرا از کیسه ی خلیفه می بخشی؟؟
این پیک نامور که رسید از دیار دوست، آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست
سر به عشقی نهاده ای که حتی از دیدن خط یار هم خوشحال میشوی…
ولی از صمیم قلب برات متاسفم که در عصر تکنولوژی و پیشرفت ارتباطات
، شما هنوز واسه هم نامه مینویسید و با پیک از هم خبر میگیرید.
پیک نیکو بیخیال شید که دیگه فایده نداره…
از کی تاحالا؟؟؟ خب معلومه از وقتی ایرانسل اومده.
بنال بلبل اگر با منت سر یاری است، که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاری است
شما جوان بسیار پرتوقعی هستید. به بلبل بیچاره میگی بنال تازه ازش طلب یاری هم میکنی؟؟
آخه این چه طرز صحبت کردنه؟ واقعا عاشق زاری هستی و برق 3 فاز زده به کله ت. باید بگی:
بفرمایید جناب بلبل اگر با منت سر یاری هست… درسته که وزن شعر به هم میخوره
اما در عوض نشون میدی که خیلی با ادب و با شعوری…
معشوقت هم از این همه ادب کیف میکنه و بیشتر خاطرخواهت میشه!
بحری است بحر عشق که هیچش کناره نیست، آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
دریای عشق فعلا شنا ممنوعه! اگر بری میمیری…
فال حافظ میگه تا اطلاع ثانوی عاشق نشو، اندکی تامل نما و صبر پیشه کن.
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
در زندگی و عشق دیگران دخالت کردن کاری بس نابجاست و فرجام بدی خواهد داشت…
آخر تو را چه کار که مریم با پسرهمسایه شان دوست است یا سعید با همکلاسی دانشگاهشان؟
خوبه منم بگم تو با کی دوستی؟؟ هان؟ هان؟ میخوای آبروتو ببرم؟ نه!! جون من میخوای بگم؟
صبحدم مرغ سحر با گل نوخاسته گفت، ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
شخص خوبی هستی و زندگی خوبی داری اما بیش از اندازه مغروری. غرور مانع از بروز احساسات و عواطف میشود.
تابحال چند بار عشقت را بخاطر غرورت زیر پا گذاشته ای ولی فکر نکن که طرف از ناراحتی میمیرد. مثل تو برایش خیلی زیادند.
حالا اونقدرا هم خوشگل نیستی که اینقدر قیافه میگیری!! فکر کردی چه خبره که این همه ناز میکنی؟ با اون چشمای باباقورقوریت … ببخشید باباقوریت!!
ساقی بیار باده که ماه صیام* رفت، در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
*= ماه رمضان!!
بسه دیگه! چقدر ریا؟؟ سر کیو میخوای کلاه بذاری؟؟ ماه رمضون روزه میگیری
و مسجد میری و تیریپ منم بچه مسلمان کتابم هست قرآن برمیداری…
ولی تا که این ماه تموم شد 2باره بساط پهن میکنی؟؟ تو این دنیا که هیچ خیری نمیبینی…
اون دنیا هم خدا 1 ساعت تو بهشت و 23 ساعت تو جهنم نگهت میداره
تا حسابی جزغاله بشی و فکر ساقی و قدح و می و میخونه از سرت بپره.
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد، ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
دلدار پیام نفرستاد. تو چرا خسیس بازی درمیاری؟ یه پیامک بهش بده حالشو بپرس.. چی؟
جوابتو نمیده؟؟ خب ای صاحب فال که آی کیوت در حد پلانکتون و آمیب میباشد،
او یار دیگری گزیده است… کجای کاری؟ اینجای کاری؟!!؟؟ درست نشون بده ببینم کجا رو میگی؟؟
تو هم برو یار دیگری برگزین تا طرف حسابی بسوزه. واسش پیامک بده.. ببینه با یکی دیگه ای.. جاشم اصلا خالی نیست.
(حافظ الان عصبانی شد و گفت پای شاعران دیگر را به این فضای روحانی!! باز نکن)
روشنی طلعت تو ماه ندارد، پیش تو گل رونق گیاه ندارد
ای صاحب فال که اینقدر خوشگل و ناز و کیوت و مامان هستی!!
آن کس که تو بهش دل سپرده ای شخصی بسیار نامردف بیوفا، خیانتکار و خلاصه خیلی بد است…
بهتر است قید او را بزنی و کس دیگری را برگزینی… افراد خوب بسیاری در اطراف تو هستند…
کافیست کمی بیشتر چشم باز کنی و به ستاره های کوچکی که در آسمان میدرخشند بهتر بنگری.
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد، دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد
این که فال منه… تو واسه چی میخوای بخونی؟؟؟
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد، حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
ای صاحب فال! چرا اینقدر دل و جون و حواستو به عشقت سپرده ای؟؟
بعد از هزار سال اومدی یه نماز بخونیا!! 50 بار حواست پرت شد و مخت جای دیگه ای پر کشید،
شکستی و 2 باره خوندی!! بابا محراب و سجاده دارن از دست تو،
تو سر و مغز خودشون می کوبن… ول کن بابا اصلا ما از تو نماز نخواستیم.
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند، آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟؟
نه!! نبود که گوشه چشمی به ما کنند، آنانکه خاک را به نظر کیمیا میکنند عینک دودی میزنند،
خودشونو میگیرند، کمری و کروت سوار میشن، به من و تو هم که محل نمیذارن… چه انتظاری داریا!!
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود، تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
ای صاحب فال! کارت به دولت حواله شده و خدای به دادت برسد…
پیاله آشی برایت بپزند با وجبی روغن بر آن… باز چه گندی زده ای؟؟؟
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور، کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
مژده باد تو را که معروف خواهی شد… جوانی یوزارسیف نام به خواستگاری ات خواهد آمد
و با ازدواج با وی نامت بر سر زبانها خواهد افتاد. علاوه بر کم کردن روی کتایون ریاحی
(زلیخا منظورمه) رخسارت بر جلد تمامی مجله ها خواهد رفت، به خوش نامی خواهی رسید.
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش، میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
ای صاحب فال… تو که عرضه ی نگه داشتن نوگل خندانو نداری چرا چشم حسود چمنو بهانه میکنی؟
بگو بلد نیستم قال قضیه رو بکن… اینقدر ماست مالی کردن نداره که!
چل سال بیش رفت که من لاف میزنم، کز چاکران پبر مغان کمترین منم
من فال آدمای لاف زنو تعبیر نمی کنم!!
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم، از بخت، شکر دارم و از روزگار هم
تو که همه چیزت جوره، فال میخوای واسه چی؟؟
- ۹۴/۰۳/۲۲